چه کسی با چه کسی ازدواج می کند ؟
«مهمتر از این که ازدواج کنی یا نه، پاسخ این سؤال است که بدانی چه کسی با چه کسی ازدواج میکند و محصول این ممزوج چیست؟»
وقتی صحبت از ازدواج به میان میآید اغلب با چند دسته سؤال روبرو میشویم. سؤالاتی نظیر این که با چه کسی ازدواج کنیم؟ چه وقت ازدواج کنیم؟ چرا ازدواج کنیم؟ اصلاً ازدواج کنیم یا نکنیم و ...
اما با وجود آن که میدانیم در هر ازدواجی خواهی نخواهی نوعی مزدوج شدن و یکی شدن هم در کار است، کمتر پیش میآید که از خودمان بپرسیم نتیجه و محصول ازدواج ما چیست؟ اگر بخواهیم به نتیجه یا محصول ازدواج توجه داشته باشیم علاوه بر این که باید خود و طرف مقابلمان را بشناسیم، باید بتوانیم تصویری از نتیجهی بودنمان در کنار همدیگر نیز به دست آوریم. اما واقعیت این است که اکثر ما نه تنها چنین تصویری از نتیجه و محصول ازدواجمان نداریم، بلکه حتی تصویر روشنی از خودمان و از طرف مقابلمان هم نداریم و متأسفانه این عدم شناخت از قدیم تا به امروز همچنان تداوم دارد.
قدیمترها ریشسفیدهای فامیل، قول و قرارها را میگذاشتند، صیغة عقد جاری میشد، بله را میگرفتند و طفلکی عروس و داماد، تازه چشمشان به جمال یکدیگر روشن (و شاید هم تیره و تار) میشد! مادر بزرگ، پدر بزرگهایمان را میگویم که آش کشک خاله را به همین مفت و مسلمی، تا آخر توی حلقشان فرو میکردند!
حتماً میگویید حالا وضعیت خیلی بهتر شده و دختر و پسرهای جوان قبل از ازدواج همدیگر را میشناسند و با روحیات هم آشنا میشوند. بله، الان تا بخواهید دختر و پسرها میدانند مال و اموال همسر آیندهشان چقدر است؟ مارک لباسهایشان چیست؟ مادر و پدرشان چه کارهاند؟ بالا شهریاند یا پایین شهری؟ خانه و ماشین و ویلا و باغ و ... دارند یا نه؟ و الی آخر.
البته اگر کمی با انصافتر باشم باید بگویم تعداد اندکی از رفتارها و واکنشهای همدیگر را هم میشناسند! اما آمار طلاق و مشاجرات و متارکهها به سادگی نشان میدهد که این اندک، اصلاً کافی نیست و برای ازدواج نیاز به شناخت بسیار عمیقتری وجود دارد تا جایی که باید بتوانیم از همان ابتدا، نتیجه ازدواجمان با طرف مقابل را هم تا حدی که امکانش هست حدس بزنیم. حداقل تا این حد که چه کسی با چه کسی ازدواج میکند؟ و هر یک از طرفین چه ویژگیهایی دارد و چه هدفها و مقاصدی را در زندگی دنبال میکند؟
اما متأسفانه بیشتر انتخابهای ازدواج در اطراف ما به نوعی هستند که مرا به یاد این ماجرا میاندازند: «روزی مردی در خیابان دید ازدحام شده و شدت ازدحام به قدری است که معلوم نمیشود چه خبر است و چه اتفاقی افتاده. پس جلو رفت و از مردی که جلوتر از خود قرار داشت پرسید: «ببخشید آقا چه خبر است؟». آن مرد در حالی که با فشار جمعیت جابهجا میشد و بیاراده از یکسو به سوی دیگر هل داده میشد گفت: «یک نفر که معلوم نیست چه کسی است، بر سر یک نفر دیگر که معلوم نیست چه کسی است، بلایی آورده که معلوم نیست چه بلایی است؟».
خیلی از ازدواجهای ما هم همین طورند. یعنی یک نفر که خودش نمیداند چه کسی است (و از خودشناسی بویی نبرده) با یک نفر دیگر که معلوم نیست چه کسی است (یعنی شناختی از او ندارد) ازدواج میکند و در نتیجه محصول پیوند این دو نفر هم محصولی است ناشناخته و غیرقابل پیش بینی.
البته برخلاف تصور عموم، محصول ازدواج تنها فرزندان نیست. محصول ازدواج یعنی حاصل اثر و نفوذ آن دو روی یکدیگر و نتیجه بودن و زندگی کردن آن دو نفر با همدیگر. به زبان ساده محصول ازدواج یعنی این که ازدواج در نهایت بر روح و روان و جسم این دو نفر چه تأثیری خواهد گذاشت؟ آیا باعث رشد و بهتر شدن و شکوفایی توانمندیها و استعدادهای آن دو خواهد شد یا بر عکس باعث تخریب، ضعیف شدن و هدر رفتن انرژی آنها میشود. مثل زمانی که همة توان و انرژی در همسر، صرف حل کردن مسایل و گرفتاریهای بین خودشان میشود و در نتیجه دیگر انرژیای باقی نمیماند تا به مصرف رشد و بالندگی آنها در زندگی برسد. به همین دلیل هر دختر و پسری قبل از ازدواج در درجة اول باید خود و طرف مقابل خود را بهتر و بیشتر بشناسد.
باید بدانند شباهتها و تضادهایشان با هم در چه زمینههایی است. هدف هر کدام در زندگی چیست و هر یک قصد دارد از چه راهی به مقصد خود برسد. به بیان دیگر باید بتوانند تصور کنند اگر در کنار هم قرار گرفتند چه تعاملها یا بده بستانهای روحی - روانی میتواند بینشان اتفاق بیفتد و چه داستانهایی با همدیگر خواهند داشت. در نظر بگیرید همسفر بودن دو نفر که یکی میخواهد با هواپیما به بندرعباس برود و دیگری قصد دارد با قطار به مشهد سفر کند، چگونه خواهد بود؟
بنابراین پرسیدن این سؤالات از خودمان قبل از ازدواج (و حتی گاه به گاه بعد از ازدواج) ضرورت دارد: من کی هستم؟ هدفم چیست؟ آیا هدف من و طرف مقابلم مشترک است؟ آیا ازدواج، ما را به هدف مشترکمان نزدیکتر میکند؟ و آیا من خود حقیقی طرف مقابلم را میشناسم یا به چیزهایی مثل چهره، اندام، درآمد، تحصیلات، شغل، مقام، شهرت، وضع خانوادگی و نظیر اینها قناعت کردهام؟ چون واقعیت این است که بعد از ازدواج آنچه بین زن و شوهر جریان پیدا میکند مربوط به خود حقیقی آنهاست و دیری نمیگذرد که هر دو متوجه میشوند همدیگر را نشناختهاند و انگار دارند با کسی زندگی میکنند که تنها مشخصات شناسنامهای و ظاهریاش را میدانند!
بنابراین لازم است حداقل این چیزها را در باره همسر خود بدانیم: خواستهها و هدفهای او در زندگی، خصوصیات و ویژگیهای اخلاقی، طرز عملکرد او در شرایط و موقعیتهای مختلف (مثلاً در شادی، ناراحتی، خشم، ناکامی، داغداری و...). بهتر است خانواده و میزان دلبستگیها و وابستگیهایش را هم مدنظر داشته باشیم (بعضیها نوعی چسبندگی به خانوادههایشان دارند که باعث میشود نتوانند نقش همسریشان را به خوبی ایفا کنند). ضمناً باید رفتارهای اجتماعی و فرهنگی او را هم با خود مقایسه کنیم، چنین شناختهایی با معاشرتهای کنترل شده و هدفدار، با تحقیق و پرسیدن سؤالات دقیق (و پرده بردار!) از اطرافیان صادق و با مشورت گرفتن از افراد ذیصلاح و با تجربه تا حد زیادی کسب میشود. البته در شناخت صحیح خود ما و شرطی شدگیهای ما هم دخیلاند. نباید تحت تلقین دیگران تنها به ظاهر بچسبیم و خود را فریب دهیم. شناخت باید براساس خصوصیات پایدارتر هر دو طرف باشد نه براساس چیزهای مقطعی و گذرا.
حالا ببینیم چگونه میتوانیم محصول این ممزوج را بشناسیم؟
ممزوج یعنی آمیختگی. اگرچه به برقراری رابطه جنسی هم آمیزش اطلاق میشود اما به نظرم درست نیست که ظاهریترین بعد آمیزش را همهی محصول زوجیت در نظر بگیریم. خداوند در قرآن مجید میفرماید «همه چیز را زوج آفریدیم». حیوانات، گیاهان، ذرات ریزاتم و خیلی چیزهای دیگر را که هنوز قادر به درک و کشف آنها نشدهایم. همهی زوجیتها محصولاتی رو به کمال و رشدند. در این صورت محصول ازدواج دو انسان نیز حتماً باید چیزی رو به کمال و رشد یافته باشد. آمیختگی این دو، باید اقلاً از تکتک آنها رشدیافتهتر باشد، اقلاً باید در کنار هم استعدادها و توانمندیهای درونیشان شکوفا شده باشد تا حدی از آرامش و بستر مناسب برای رسیدن به هدفهای اصیلشان فراهم شده باشد و همة اینها در سایهی همهدفی و همراهی پدید میآید. من محصول ازدواج بعضیها را دیدهام: هیولایی با چنگالهای تیز و خون آلود که از مکیدن خون دو طرف جان میگیرد و روز به روز آنها را زخمیتر و ضعیفتر میکند! محصول ازدواج شما چیست؟
|